چگونه قدرت خود را پس بگیریم و توانمند شویم؟
عناوین
Toggleقدرت انرژی است، یک ظرفیت ذاتی برای خلق، هدایت، تأثیرگذاری، یا دستیابی به خواستههای ما. قدرت به خودی خود شگفتانگیز است و در همه موجودات وجود دارد. اما چگونگی استفاده از آن مهمترین موضوع است، زیرا این قدرت میتواند هم برای خیر و هم برای ضرر به کار رود.
همهی ما در موقعیتهایی قرار میگیریم که احساس میکنیم قدرت خود را برای رسیدن به زندگی دلخواه از دست دادهایم، و این حس ما را تحت سلطهی دیگران قرار داده و ناتوان و خارج از کنترل میکند.
اما مفهوم “پس گرفتن قدرت خود” به معنای درک این موضوع است که شما همیشه قدرت داشتهاید، نه اینکه چیزی را که بخشیدهاید پس بگیرید. در اینجا، راههایی برای شناسایی و مالک شدن قدرت ذاتی خود را آوردهایم.
۱. ارادهی آزاد بخش جداییناپذیر وجود شماست
شما باید بدانید که اراده آزاد، بخش جداییناپذیر وجود شماست و هیچکس نمیتواند آن را از شما بگیرد. افراد ممکن است انتخابهای شما را محدود کنند، اما توانایی شما برای انتخاب و تصمیمگیری را نمیتوانند از بین ببرند. مردم میتوانند فشار زیادی بر شما وارد کنند تا به خواستههای آنها تن دهید، اما ارادهی آزاد شما همچنان باقی میماند. حتی اگر گاهی با آنها موافقت میکنید، به این دلیل است که گزینهای را انتخاب کردهاید که پیامدهای منفی کمتری برایتان دارد. این بدان معناست که در هر موقعیتی، باید مفروضات خود را در مورد اینکه قدرت واقعی کجاست زیر سوال ببرید.
افراد دیگر ممکن است از نقاط ضعف و نیازهای شما به عنوان اهرم فشار استفاده کنند. ما اغلب میگوییم که دیگران ما را وادار کردند کاری انجام دهیم، اما این حقیقت ندارد. به عنوان مثال، در طول تاریخ، بسیاری به دلیل عدم رعایت خواستههای دیگران با مجازات اعدام روبرو شدهاند. با این حال، بسیاری مرگ را به اطاعت ترجیح دادهاند. حتی در سیاهچالها یا اردوگاههای کار اجباری، اسیران بر ذهن و افکار خود کنترل داشتند و این نشان میدهد که انتخاب همیشه باقی است. به همین دلیل، هیچکس نمیتواند واقعاً شما را کنترل کند.
بنابراین اراده آزاد شما همیشه وجود دارد، حتی زمانی که دیگران شما را تحت فشار قرار میدهند تا آنچه را که میخواهند انتخاب کنید.
اکثر مردم نمیدانند که حتی مرگ نیز یک انتخاب است. مهم نیست که بدن فیزیکی شما چقدر آسیب دیده است، خود موقتی شما باید برای مردن با خود غیر وابسته به زمان شما هماهنگ باشد. اگر بدن به اندازه کافی از بین رفته باشد، این دو خود معمولاً در مورد مرگ توافق میکنند. اغما و حالت کما اغلب منعکسکنندهی عدم همسویی بین ارادههای فیزیکی و غیر فیزیکی است.
گاهی شرایطی به وجود میآید که فشار اعمالشده شما را به سمت انتخابِ انطباق و سازگاری با بقیه سوق دهد. هیچکس نمیتواند شما را به خاطر این انتخاب سرزنش کند، زیرا ممکن است هر کسی در شرایط مشابه همین کار را انجام دهد.
شما کاملاً حق دارید که احساس کنید فشار ناعادلانه و غیراخلاقی است. نکتهی کلیدی این است که هرگز فشار و زور آنها را با سلب ارادهی آزاد خود اشتباه نگیرید.
۲. پذیرش سریع واقعیت، کلید حفظ قدرت شماست
واقعیت را بپذیرید و آنچه باید پذیرفته شود را هر چه سریعتر قبول کنید. وقتی از ارادهی آزاد خود برای مقاومت در برابر واقعیت استفاده میکنیم، قدرت خود را از دست میدهیم و انرژی خود را هدر میدهیم. در نتیجه، تحت تأثیر دیگران قرار میگیریم و به جای اینکه سریعاً با موقعیت سازگار شویم، با آن مبارزه میکنیم.
به عنوان مثال، اگر کسی از پذیرش اینکه اقتصاد در حال فروپاشی است خودداری کند، تصمیمات و اقداماتش به نفع او نخواهد بود. این مانند بازی شطرنج است که به جای دیدن حرکت حریف و انجام حرکت متقابل، آن را نادیده بگیریم.
واقعیت تنها منبع قدرت شماست. اما اغلب ما در دیدن، احساس کردن، شنیدن یا پذیرش واقعیت مشکل داریم. شما باید به حقیقت وضعیت موجود تسلیم شوید، که این با تسلیم شدن در برابر خود موقعیت، بسیار متفاوت است. اگر به حقیقت تسلیم شوید، میتوانید تصمیمات و اقداماتی را بر اساس واقعیت آنچه اتفاق میافتد، آغاز کنید.
۳. تمرکز بر نقاط قوت کلید بازیابی قدرت است
وقتی احساس ناتوانی میکنیم، اغلب بر کاری که نمیتوانیم انجام دهیم تمرکز داریم. انگار که شرایط درها و پنجرهها را به روی ما بسته است و ما تمایل داریم به درها و پنجرههای بسته بکوبیم، به این امید که کسی به ما رحم کند و آنها را باز کند. اما این به ندرت اتفاق میافتد، مگر اینکه افرادی که بر آن درها و پنجرهها قدرت دارند، تصمیم بگیرند که باز کردن آنها به نفعشان است.
شاید بتوانید قدرت خود را با متقاعد کردن آنها که باز کردن درها و پنجرهها به نفعشان است، بازیابید. این درواقع قدرت نفوذ و متقاعدسازی دیگران است. با این حال، ممکن است بهتر باشد که انرژی خود را بر یافتن درها و پنجرههای باز دیگر متمرکز کنید.
به طور خلاصه، برای بازیابی قدرت خود در هر شرایطی، تمرکز خود را به آنچه میتوانید انجام دهید، معطوف کنید. در هر شرایطی از خود بپرسید: چگونه میتوانم برای رسیدن به اهدافم خلق کنم، هدایت کنم، تأثیر بگذارم یا اقدام کنم؟
۴. به حقیقت خود پایبند باشید
همیشه به حقیقت خود وفادار بمانید. برای این کار، باید با خودتان صادق باشید. هیچکس نمیتواند کنترل کند که شما انرژی خود را به کجا هدایت کنید. آنها فقط میتوانند فشار بیاورند تا شما با ارادهی آزاد خودتان تصمیم بگیرید انرژی خود را به سمت خواستههای آنها هدایت کنید. شما کنترل کامل بر اینکه انرژی و تمرکز خود را به کجا و به چه چیزی اختصاص دهید، دارید.
تعهد شما به هر چیزی، به معنای اختصاص انرژی به آن است.
انرژی خود را به چیزی اختصاص دهید که برایتان حقیقت دارد، به چیزی که برایتان مهم و معنادار است. به ارزشها و اولویتهای شخصی خود پایبند باشید. به عبارتی دیگر، قدرت شما در این است که به ارزشها و چیزهایی که برایتان مهم و معنادار هستند، تا حد امکان وفادار بمانید. این کار نیازمند صداقت و اصالت قوی (authenticity) است.
۵. درک کنید که این یک جهان مبتنی بر فراکتال (fractal-based universe) است
درک کنید که این جهان، جهانی مبتنی بر فراکتال است و هر چیز در آن دارای آگاهی است. اگر این مفهوم را واقعاً بفهمید، به پاسخ نهایی برای قدرت شخصی خود دست خواهید یافت. هر چیزی که در خارج از شما وجود دارد، درون شما نیز وجود دارد. هر تعارضی که به صورت خارجی وجود دارد، تعارضی است که درون شما نیز وجود دارد. و همه چیز دارای آگاهی است که میتوانید به آن دسترسی پیدا کنید.
اگر توجه خود را به سمت احساس کردن، دیدن، شنیدن و شناختن این قسمتهای درونی خود معطوف کنید و به حل این تعارضات داخلی بپردازید، دیگر احساس ناتوانی نخواهید کرد. اگر نسبت به قاتلان سریالی احساس ناتوانی میکنید، قاتل سریالی درون خود و قسمت مقابل آن، یعنی بخشی از خود که مستعد قربانی شدن است را پیدا و یکپارچه کنید. اگر نسبت به ویروسها احساس ناتوانی میکنید، بخش ویروسی خود و بخشی از خود که مستعد تخریب توسط ویروس است را پیدا و یکپارچه کنید. اگر نسبت به خودشیفتگان احساس ناتوانی میکنید، خودشیفتهی درون خود و بخشی از خود که در برابر آن مقاومت میکند را پیدا و یکپارچه کنید.
مقاله مرتبط: خلاصه کتاب نیمه تاریک وجود
این واقعیت زمانی-مکانی، یک بعد آینهای است. مشاهده کنید که چگونه این یکپارچهسازی، بازتاب خارجی را تغییر میدهد. ببینید که چگونه این کار رویکرد خارجی شما نسبت به چیزهایی که قبلاً در برابر آنها احساس ناتوانی میکردید را تغییر میدهد.
اگر احساس میکنید نسبت به چیزی در بیرون از خود ناتوان هستید، آن چیز را در درون خود پیدا کنید و با آن یکپارچه شوید.
۶. خودتان مسئول خودتان باشید
خودتان را به دست خودتان بسپارید. برای درک این مفهوم، تصور کنید در وسط یک استخر عمیق هستید، در حالیکه اطرافتان پر از افراد بزرگتر است. چون نمیخواهید مسئول شنا کردن خودتان باشید و آنها را در این وضعیت قویتر از خود میبینید، از فردی به فرد دیگر شنا میکنید و روی آنها سوار میشوید تا شما را روی آب نگه دارند. این کار قدرت شما را کاهش میدهد، زیرا حالا شما در دستان آنها هستید و این به آنها بستگی دارد که شما غرق میشوید یا شنا میکنید. شما خود را مسئولیت آنها کردهاید. اگر غرق شوید، میتوانید تقصیر را به گردن آنها بیندازید. این کار به ظاهر فشار را از روی شما برمیدارد، اما به هزینهی از دست دادن قدرت خودتان.
در زندگی خود ببینید کجا این کار را میکنید. کجا انتظار دارید دیگران مسئول شما باشند و خود را در دستان آنها قرار میدهید و امیدوارید که با شما درست رفتار کنند. به عنوان مثال، آیا انتظار دارید فراوانی شما از طریق حقوقی که از رئیستان میگیرید، تأمین شود به جای اینکه مهارتهای خود را به عنوان راهی برای رسیدن به فراوانی ببینید؟ آیا انتظار دارید پزشکتان شما را درمان کند به جای اینکه مسئولیت سلامتی خود را بپذیرید. آیا انتظار دارید دیگران تصمیمهایی بگیرند که بر زندگی شما تأثیر میگذارد. آیا شریک زندگیتان را مسئول تغییراتی میدانید که باعث احساس خوب شما میشود و با ناتوانی در رابطهی خود غرق میشوید، به جای اینکه به طور فعال برای تغییر دینامیک رابطهی قدم بردارید یا شریک دیگری را انتخاب کنید.
چگونه میتوانید موارد مربوط به رفاه خود را به دست خود بگیرید؟ قدرت در این وضعیت کجا نهفته است؟ چگونه میتوانید وضعیت را طوری تغییر دهید که قدرت با شما باشد؟ افرادی که به شدت مسئولیت زندگی خود را پذیرفتهاند، بیشترین قدرت فردی را دارند.
۷. از کلمات قدرتمند استفاده کنید
کلمات قدرت فوقالعادهای دارند. از کلماتی استفاده کنید که به قدرت شما احترام میگذارند، نه اینکه آن را از بین ببرند. به عنوان مثال، “نمیتوانم” را به “نمیخواهم” یا “انتخاب نمیکنم” تغییر دهید. اغلب وقتی میگوییم “نمیتوانم”، به محدودیتی اشاره میکنیم که واقعاً وجود ندارد یا مسئولیت یک محدودیت واقعی را به عهده نمیگیریم. “او مجبورم کرد” را به “او به من فشار آورد” یا “من انتخاب کردم” تغییر دهید.
کلمات شما نحوهی تفکر شما دربارهی خودتان و جهان اطرافتان را در سطحی عمیق و ناخودآگاه شکل میدهند. این شامل زبانی است که در آن خود را سرزنش کرده یا بهانهتراشی میکنید. وقتی قدرت خود را به عهده نمیگیریم، همیشه بهانهای برای اینکه چرا چیزی که میخواهیم اتفاق نیفتاده است، داریم. به زبان خود توجه کنید که چگونه دلایل انجام یا عدم انجام کاری، انتخابها و تصمیمات خود را بیان میکنید. ممکن است متوجه شوید که چقدر بهانهتراشی میکنید. هر زمان که زبان شما مسئولیت یا توانایی را از شما سلب میکند، قدرت را نیز از شما سلب میکند.
مثالهایی برای استفاده از کلمات قدرتمند:
- به جای “نمیتوانم بروم”، بگویید “نمیخواهم بروم”.
- به جای “او مرا مجبور کرد”، بگویید “او به من فشار آورد” یا “من انتخاب کردم که تحت فشار او عمل کنم”.
- به جای “این کار خیلی سخت است”، بگویید “من ترجیح میدهم این کار را نکنم”.
تغییرات کوچک در زبان شما میتواند تأثیر بزرگی بر احساس شما نسبت به خود و تواناییهایتان داشته باشد.
۸. اعتماد به نفس خود را بشناسید، احساس کنید و آن را تقویت کنید.
اگر قدرت شخصی خود را احساس نمیکنید، به این دلیل است که بر چیزی که نسبت به آن اعتماد به نفس ندارید، تمرکز کردهاید. در مورد موقعیتی که باعث میشود احساس بیقدرتی کنید، نسبت به چه چیزی اعتماد به نفس ندارید؟ چگونه میتوانید در آن موقعیت اعتماد به نفس خود را افزایش دهید؟ به چه روشهایی میتوانید در آن زمینه یاد بگیرید و رشد کنید تا اعتماد به نفس خود را در مناطق موجب عدم اعتماد به نفس تقویت کنید؟
لیستی از نقاط قوت خود را تهیه کنید
در چه مواردی اعتماد به نفس دارید؟ لیستی تهیه کنید. اگر بدانید که در چه زمینههایی اعتماد به نفس دارید، زمینههایی که در آنها اعتماد به نفس ندارید، به شما احساس کمتر بودن نمیدهند. برای مثال، ممکن است در آشپزی، کار با احساسات دیگران، تعمیر خودرو، نقاشی، درک مفاهیم پیچیده یا تمیز و مرتب کردن خانه کاملاً اعتماد به نفس داشته باشید. از اعتماد به نفسی که در این زمینهها دارید و معمولاً آن را بدیهی میپندارید، استفاده کنید.
به گذشته نگاه کنید
به خاطر داشته باشید که در آغاز سفر زندگی، هیچکدام از ما در راه رفتن اعتماد به نفس نداشتیم. اکنون به قدری در آن اعتماد به نفس داریم که حتی به فکر اضافه کردن آن به لیست چیزهایی که در آنها اعتماد به نفس داریم، نیستیم.
روشهای افزایش اعتماد به نفس
برای افزایش اعتماد به نفس در هر موقعیت موارد زیر را به کار گیرید:
- آموزش: در زمینهای که احساس ضعف میکنید، آموزش ببینید.
- تمرین: مهارتهای خود را در آن زمینه تقویت کنید.
- پشتیبانی: از دیگران کمک بگیرید و بازخورد دریافت کنید.
- شجاعت: خود را به چالش بکشید و در موقعیتهای دشوار قرار دهید تا رشد کنید.
با تمرکز بر این راهکارها، میتوانید اعتماد به نفس خود را افزایش داده و قدرت شخصی خود را در هر زمینهای که بخواهید، تقویت کنید.
۹. از نقش قربانی بیرون بیایید.
واقعیت تلخ این است که مردم مورد تجاوز، قتل، سوءاستفاده و دروغگویی قرار میگیرند و همهی اینها در دستهبندی قربانی بودن قرار میگیرند. کسانی که به دیگران آسیب میزنند، خودشان آسیب دیدهاند، بنابراین ما همه قربانیِ قربانیها هستیم. شما در آن موقعیت کسی بودید که قربانی بوده و آسیب دیده و متاسفانه نمیتواند از بین برود. تنها سوالی که باقی میماند این است که حالا با این تجربه چه میخواهید بکنید؟
احساساتتان را بپذیرید و رها کنید
ارزش زیادی در ابراز احساسات مرتبط با قربانی بودن وجود دارد و مراقبت از قسمتی از شما که قربانی شده و همچنان خود را ناتوان و آسیب دیده میبیند، ضروری است. اما بعد از آن، شکایت کردن هیچ چیزی را تغییر نمیدهد. در واقع، این کار شما را بیقدرت نگه میدارد، زیرا درخواست رحم از سوی دیگران است. و تلاشی، حتی ناخودآگاه، برای قرار دادن خودتان در دستهای آنها است. این یک تلاش برای جلب همدردی آنها است به طوری که آنها انرژی خود را به سمت ایجاد، هدایت، تأثیرگذاری یا انجام کاری برای رسیدن به نیازها و خواستههای شما بگذارند.
دورهی مرتبط: چگونه احساسات خود را پردازش کنیم؟
منفعتهای ماندن در نقش قربانی برای خود را پیدا کنید!
از خودتان این سوال سخت را بپرسید: چه منفعت مثبتی از شکایت کردن به دیگران یا گفتن اینکه چقدر توسط کسی آسیب دیدهام، به دست میآورم؟ امروزه بسیاری از مردم به دلیل برچسبهای منفی متصل به مفهوم قربانی یا نقش قربانی، نمیتوانند قسمتهایی از خود را که واقعاً قربانی شدهاند، حل کنند و به سختی میتوانند به دلبستگیهای احساسی خود به ماندن در این نقش اعتراف کنند. من با این شرمساری کاملاً مخالفم. هیچ شرمی در هر پاسخی که به این سوال میدهید، وجود ندارد. فقط تصمیمی وجود دارد که آیا میخواهید در این نقش بمانید یا یک رویکرد متفاوت برای شما بهتر عمل میکند. به این فکر کنید که چطور میتوانید در این وضعیت قدرت داشته باشید؟
در برابر خود مسئولیتپذیر باشید
ما فرض میکنیم که تقصیر به معنای مسئولیت است. شاید یکی از مهمترین نکاتی که باید در زندگی بپذیریم این است که این دو مفهوم لزوماً با هم مرتبط نیستند. در دنیایی که هر موجودی قدرت دارد، تقصیر و مسئولیت لزوماً با هم نمیآیند. قبول مسئولیت به معنای اعتراف به گناه نیست. این به معنای رها کردن کسی که به شما آسیب زده نیست. این یک شناخت از قدرت شخصی شما است. این یک عمل حفظ خود احساسی و توانمندسازی است.
به عنوان مثال، این تقصیر یک فرد نیست که پدر الکلی و آزاردهنده داشته است. اما حتی اگر تقصیر پدرش باشد، این به این معنا نیست که پدرش مسئولیت جمع کردن تکههای پازل و اصلاح پسرش را بر عهده خواهد گرفت. این بدان معناست که اگر او زندگیای بخواهد که به او احساس خوبی بدهد، تنها اوست که باید تکههای خود را جمع کند و روابط جدید و رضایتبخشی پیدا کند و درمان شود. مهم نیست که چیزی در زندگی شما تقصیر کسی دیگر باشد، نمیتوانید تضمین کنید که او مسئولیت اصلاح آن را بر عهده خواهد گرفت. این بدان معناست که قدرت و بنابراین مسئولیت در دستان شما است، حتی اگر تقصیر شما نباشد، تا وضعیت را به چیزی که میخواهید تبدیل کنید.
به مسئولیت به عنوان توانایی پاسخ نگاه کنید
اگر به کلمهی مسئولیت به عنوان «توانایی پاسخ دادن» نگاه کنید، میتوانید از خود بپرسید: چگونه میتوانم در این وضعیت توانایی و فرصت و ظرفیت پاسخ دادن را داشته باشم تا به آنچه میخواهم برسم؟
۱۰. هر جا ممکن است، به جای موقعیت معلول (effect)، در موقعیت علت (cause) قرار بگیرید.
این کار نیاز به تغییر ذهنیت دارد. ما در یک جهان بر اساس قانون علت و معلول زندگی میکنیم. این بدان معناست که ما کارهایی انجام خواهیم داد که بر دیگران تأثیر میگذارد و دیگران نیز کارهایی انجام خواهند داد که بر ما تأثیر میگذارد. یکی از بهترین راهها برای به دست آوردن قدرت خود، انتخاب خارج شدن از موقعیت معلول دیگران است.
این چیزی است که کارآفرینان به خوبی درک کردهاند. اگر در موقعیتی باشید که میتوانید اخراج شوید، در واقع تحت تاثیر شرکت و رئیس خود هستید. بنابراین، کارآفرینان تصمیم گرفتهاند که خود را از آن موقعیت خارج کرده و در نقش علت باشند. فردی که به سادگی شریک زندگی خود را به خاطر الگوی منفی رابطهای که در حال وقوع است سرزنش میکند، تحت تاثیر شریک خود است. اما اگر نقش خود را در آن الگو بشناسد و آن را تغییر دهد، در موقعیت علت در جهان قرار گرفته است، به جای ماندن در موقعیت معلول.
هر زمان که در موقعیتی هستید که احساس میکنید تحت تأثیر شخص یا چیز دیگری هستید، از خود بپرسید: چگونه میتوانم خود را با واقعیت این وضعیت وفق دهم تا به جای معلول به موقعیت علت برگردم؟
۱۱. به ستاره قطبی خواستههایتان پایبند باشید.
انرژی خود را به خواستهها، ارزشها، چیزهای معنادار و مهم در زندگیتان اختصاص دهید. اینها را مانند یک قطبنما که شما را به سمت شمال هدایت میکند، دنبال کنید. همانطور که قبلاً گفتهام، به طور کامل به چیزی متعهد شدن به معنای اختصاص دادن تمام انرژی خود به آن است. این شامل تمرکز ذهنی، عاطفی و اقدامهای فیزیکی میشود.
قدرت شخصی شما به توانایی شما در به دست آوردن آنچه میخواهید بستگی دارد. بنابراین، تعهد به دنبال کردن ستارهی قطبی خواستههایتان، چیزهای معنادار، مهم و ارزشمند، مرکزیترین بخش قدرت شخصی شماست. این کار شما را به رانندهی زندگیتان تبدیل میکند، نه یک مسافر.
این به معنای آمادگی برای متفاوت بودن، رفتن به سمتهای مختلف و ایستادگی کردن در مقابل جمع است. همچنین به معنای ماندن در مسیر خود، هنگامی است که دیگران فشار میآورند تا از مسیرتان منحرف شوید یا سعی میکنند شما را به خاطر خواستههایتان تحت فشار قرار دهند.
۱۲. به نقش خود در موقعیتها آگاه باشید و انتخاب کنید.
در زندگی موقعیتهای زیادی وجود دارد که بهتر است قدرت خود را در پس زمینه قرار دهید و اجازه دهید قدرت دیگران نقش اصلی را ایفا کند. اصرار بر داشتن تمام قدرت خود، نشاندهندهی وجود اختلال در روابط است. در بسیاری از موقعیتها، قدرت به معنای داشتن موقعیت جلو یا عقب نیست. اما برای درک بهتر قدرت شخصی، آخرین نکتهای که از شما میخواهم این است که ببینید در هر موقعیتی میتوانید انتخاب کنید که کجا و چه زمانی به دیگران قدرت بدهید. این خود یک قدرت است، زیرا یک انتخاب است!
دیدگاهتان را بنویسید