تاثیر آسیبهای کودکی بر سلامتی فرد در طول زندگی
عناوین
Toggleدر اواسط دهه 90، CDC و Kaiser Permanente عاملی را کشف کردند که خطر مرگ را به طور چشمگیری و به میزان 7 از 10 علت اصلی مرگ در ایالات متحده را افزایش میدهد.
این عامل در دوزهای بالا، بر رشد مغز، سیستم ایمنی، سیستمهای هورمونی و حتی نحوه خواندن و رونویسی DNA نیز تأثیر میگذارد. افرادی که با دوزهای بسیار بالا از آن در ارتباط هستند، در معرض خطر ابتلا به بیماری قلبی و سرطان ریه در طول عمر ۳ برابر بیشتر از افراد دیگر قرار میگیرند و امید به زندگی (life expectancy) آنها 20 سال کمتر از دیگران است!!!!!
و با این حال، امروزه هنوز پزشکان در این مورد افراد را غربالگری نمیکنند و حتی در مورد آن آموزش نمیبینند.
عاملی که درباره آن صحبت میکنم، یک آفت کش یا یک ماده شیمیایی بسته بندی نیست، بلکه آسیبها و ترومای دوران کودکی است.
من درباره رد شدن در آزمون یا شکست در یک بازی بسکتبال صحبت نمیکنم. بلکه در مورد تهدیدهایی صحبت میکنم که آنقدر شدید یا فراگیر هستند که به معنای واقعی کلمه زیر پوست فرد میروند و فیزیولوژی بدن او را تغییر میدهند، چیزهایی مانند سوء استفاده یا بی توجهی، یا بزرگ شدن با والدینی که با بیماری روانی دست و پنجه نرم میکنند.
برای مدت طولانی، من به این مشکلات به روشی که آموزش دیده بودم نگاه میکردم، یا “به عنوان یک مشکل اجتماعی، به خدمات اجتماعی مراجعه کنید” و یا “به عنوان یک مشکل سلامت روان، به خدمات بهداشت روان مراجعه کنید”.
بعدها اتفاقی افتاد که باعث شد در رویکردم تجدید نظر کنم. وقتی تحصیلات پزشکیام را تمام کردم، میخواستم کاری کنم که واقعاً به آن نیاز باشد، کاری که بتوانی تفاوتی در سلامتی ایجاد کند.
با این هدف، شروع به تحقیق درباره ریشه بیماریها و گرفتن شرح حالهای کامل و دقیق از بیمارانم کردم. سپس متوجه یک روند آزاردهنده شدم. بسیاری از بچههایی که برای ADHD یا اختلال کمبود توجه بیش فعالی به من ارجاع داده میشدند، زمانی که یک شرح حال کامل برای آنها انجام میدادم، چیزی که متوجه شدم این بود که برای اکثر بیمارانم، نمیتوانم ADHD را تشخیص دهم. اما اکثر بچههایی که میدیدم، سابقه ضربههای شدید روحی را میدادند که احساس میکردم اتفاق دیگری در حال وقوع است. به عبارت دیگر انگار چیز مهمی را در این تصویر از دست داده بودم.
چیزی از درس اپیدمیولوژی به یاد دارم که میگفت: اگر پزشک هستید و 100 بچه را میبینید که همه از یک چاه آب مینوشند و 98 نفر از آنها دچار اسهال میشوند، میتوانید برای تک تک آنها نسخههایی از آنتی بیوتیک بنویسید یا میتوانید این سوال را بپرسید که: «در این چاه چیست؟»
بنابراین شروع کردم به خواندن همه چیزهایی که در مورد چگونگی تأثیر قرار گرفتن در معرض ناملایمات بر مغز و بدن در حال رشد کودکان به دستم می رسید. سپس یک روز، یک مطالعه تحقیقاتی به نام مطالعه تجربیات نامطلوب دوران کودکی پیدا کردم. آن روز عملکرد بالینی و در نهایت حرفه من را تغییر داد.
مطالعه تجربیات نامطلوب دوران کودکی (The Adverse Childhood Experiences Study)
این مطالعه توسط دکتر وینس فلیتی در Kaiser و دکتر باب آندا در CDC انجام شد و آنها با هم از 17500 بزرگسال در مورد سابقه مواجهه با آنچه که آنها “تجارب نامطلوب دوران کودکی” یا ACEs نامیدند، پرسیدند. این تجارب عبارتاند از:
- سوء استفاده فیزیکی، عاطفی یا جنسی
- بیتوجهی به نیازهای جسمی یا عاطفی
- بیماری روانی والدین
- وابستگی به مواد در والدین
- زندانی بودن یکی از والدین
- جدایی یا طلاق والدین
- خشونت خانگی
هر کدام از این افراد، برای هر بله یک امتیاز به نمره ACE خود دریافت میکردند.
نتایج مطالعه
سپس کاری که آنها انجام دادند این بود که این نمرات ACE را با پیامدهای سلامتی مرتبط کردند. چیزی که آنها پیدا کردند، بسیار قابل توجه بود. دو نتیجه کلی و بسیار مهم از این مطالعه این بود که:
- ACE ها بسیار رایج هستند. شصت و هفت درصد از جمعیت حداقل یک ACE داشتند، یعنی حداقل یک عامل نامطلوب در کودکی و 12.6 درصد، یعنی یک نفر از هر هشت نفر، چهار یا بیشتر ACE داشتند!!!
- دومین چیزی که آنها دریافتند این بود که یک رابطه دوز-پاسخ بین ACEs و پیامدهای سلامتی وجود دارد، به عبارت دیگر هر چه نمره ACE شما بالاتر باشد، پیامدها و مشکلات سلامتی شما نیز بدتر است.
برای فردی با نمره ACEی که ۴ یا بیشتر بود، خطر نسبی بیماری انسدادی مزمن ریه (COPD) و هپاتیت در آنها دو و نیم برابر افرادی بود که نمره ACE صفر داشتند، برای افسردگی چهار و نیم برابر بود و برای خودکشی 12 بار بود!!!!
برای فردی با نمره ACEی که ۷ یا بیشتر بود، سه برابر خطر ابتلا به سرطان ریه در طول عمر و سه و نیم برابر خطر ابتلا به بیماری ایسکمیک قلبی داشت!!!!
برخی از مردم، بویژه امروزه، با نگاه کردن به این دادهها میگویند: “شما دوران کودکی سختی دارید و به همین دلیل در بزرگسالی بیشتر مشروب میخورید، سیگار میکشید و همه این کارها را انجام میدهید که سلامت شما را به خطر میاندازد. این علم نیست و فقط رفتار بد است.”!!
اما نکته بسیار مهم این است: اینجا دقیقاً همان جایی است که علم وارد میشود. ما اکنون بهتر از همیشه میدانیم که قرار گرفتن در معرض ناملایمات اولیه چگونه بر مغز و بدن در حال رشد کودکان تأثیر میگذارد.
این اتفاقات بر نواحی مانند هسته اکومبنس (nucleus accumbens)، مرکز لذت و پاداش مغز که در وابستگی به مواد مخدر دخیل است، تأثیر میگذارد. همچنین قشر جلوی پیشانی (prefrontal cortex) را که برای کنترل تکانه و عملکرد اجرایی ضروری است، و یک ناحیه حیاتی برای یادگیری است، مهار میکند.
در اسکنهای MRI این افراد در مقایسه با افرادی که در مواجهه با این ناملایمات نبودهاند، تفاوتهای قابل اندازه گیری را در آمیگدال، که مرکز پاسخ به ترس در مغز است، مشاهده میکنیم.
بنابراین دلایل عصبی واقعی وجود دارد که چرا افرادی که در معرض دوزهای بالایی از ناملایمات قرار میگیرند، بیشتر درگیر رفتارهای پرخطر هستند. به این معنی که افرادی که در معرض این ناملایمات نبودهاند، به صورت فیزیولوژیکی کمتر به سمت رفتارهای پرخطر میروند.
اما موضوع به همین جا ختم نمیشود و این مطالعات همچنین نشان داد که حتی اگر رفتار پرخطری نداشته باشید اما در معرض این ناملایمات قرار گرفته باشید، باز هم احتمال ابتلا به بیماری قلبی یا سرطان در شما بیشتر است!!!!!!!!!!!
دلیل این امر مربوط به محور هیپوتالاموس-هیپوفیز-آدرنال میشود، که سیستم پاسخ استرس مغز و بدن است که به آن پاسخ جنگ یا گریز (Fight or Flight) میگویند.
پاسخ جنگ یا گریز چیست؟
تصور کنید در جنگل قدم می زنید و یک خرس میبینید. بلافاصله، هیپوتالاموس شما سیگنالی را به هیپوفیز میفرستد، و آن هم سیگنالی به غدد فوق کلیوی میفرستد که میگوید: “هورمونهای استرس را آزاد کنید! آدرنالین! کورتیزول!”. بنابراین قلب شما شروع به تپیدن میکند، مردمکهای شما گشاد میشود، راههای هوایی شما باز میشود، و شما آمادهاید که یا با آن خرس بجنگید یا از خرس فرار کنید.
چقدر کار بدن فوق العاده است، اگر در جنگل باشید و خرس در آنجا باشد!!!!
اما مشکل از جایی شروع میشود که خرس هر شب به خانه بیاید و این سیستم بارها و بارها فعال شود.
فکر میکنید در این حالت چه اتفاقی میافتد؟
این سیستم از حالت تطبیقی یا نجاتدهنده به ناسازگاری یا آسیبرسان به سلامتی تبدیل میشود.
کودکان به ویژه به این فعال سازی مکرر استرس و سیستم جنگ یا گریز حساس هستند، زیرا مغز و بدن آنها تازه در حال رشد است. میزان بالای ناملایمات، نه تنها بر ساختار و عملکرد مغز تأثیر میگذارند، بلکه بر سیستم ایمنی در حال رشد، رشد سیستمهای هورمونی و حتی نحوه خواندن و رونویسی DNA ما نیز تأثیر میگذارند.
بنابراین این اطلاعات، آموزشهای قدیمی من را از پنجره بیرون انداخت، زیرا زمانی که مکانیسم یک بیماری را درک میکنیم، به عنوان پزشک، وظیفه ما این است که از این علم برای پیشگیری و درمان بیماریهای کمک بگیریم.
و مهمترین وظیفه هر یک از ما این است که پس از دریافت این دانش، همانطور که به دیگران در مورد خطر مسمومیت با سرب و یا مصرف شکر هشدار میدهیم، در مورد اثرات مخرب آسیبهای کودکی بر سلامت کلی فرد نیز اطلاع رسانی کنیم. آگاهی شروع تغییر است.
مطالب زیر را حتما مطالعه کنید
خلاصه کتاب درمان کمردرد برای همیشه اثر دکتر جان ای سارنو
خلاصه کتاب «بدن فراموش نمیکند» یا «رهایی از بلازدگی»
خلاصه کتاب افسانه عادی بودن
خلاصه کتاب وقتی بدن نه میگوید: بدن چه هزینهای برای فشار روانی پنهان میپردازد
خلاصه کتاب شفای زندگی
خلاصه کتاب روش کنترل ذهن
2 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
با این اوضاع من متخصص بقا هستم
و همش بخاطر چیزایی ک کنترل و انتخابش دستم نبوده
بله متاسفانه خیلی افراد در کودکی تحت همچین شرایطی قرار میگیرند، ولی فکر میکنم همین که اول انسان به این آگاهی برسه که مسایل روحی تاثیر شگفتی در سلامتی دارند، خودش خیلی از مسیر سلامتی رو رفته.
من هم اینجا سعی میکنم که نتایج تحقیقاتم رو برای کمک به این شرایط بذارم.