لمس، نیازی که سرکوب میکنیم!!

در دنیای امروز، “نیاز” کلمه کثیفی است. مردم دوست دارند نیازهای خود را انکار و سرکوب کنند، با تصور اینکه این انکار به نوعی آنها را به فرد بهتری تبدیل میکند. ما به کلمه “عدم وابستگی و استقلال” معتاد شدهایم. اما مشکل اینجاست: مهم نیست که چقدر تلاش کنید که نیازهای خود را انکار کنید، آنها وجود دارند.
هر موجودی روی زمین نیازهایی دارد. نیاز چیزی است که برای زندگی کردن، موفقیت یا شاد بودن لازم است. وقتی نوبت به نیازها میرسد، تنها یک انتخاب دارید و آن برآورده کردن آنهاست.
نیازهای زیادی وجود دارد که ما دوست داریم آنها را انکار کنیم. اما امروز قصد دارم در مورد یکی از مهمترین آنها با شما صحبت کنم، نیاز به لمس.
اکثر افراد در تلاش مداوم برای غلبه بر فیزیولوژی طبیعی خود هستند. اگر به جهان نگاه کنید، جامعه مدرن ما نمونهای از این موضوع است. معنویت امروزه تمام انرژیها و نیازهای غریزی درون ما مانند تمایلات جنسی، گرسنگی و میل را سرکوب کرده است. ما تلاش میکنیم از همه چیزهایی که ما را انسان میکند، فراتر برویم. اما وقتی صحبت از ارتباط به میان میآید، وقتی میخواهیم زیستشناسی خود را نادیده بگیریم، خود را در یک مشکل واقعی مییابیم.
امروزه دوست داریم فکر کنیم که میتوانیم بدون یکدیگر وجود داشته باشیم، اما حقیقت این است که نمیتوانیم. استقلال سالم و واقعی نمیتواند در فردی که احساس امنیت یا شایستگی ندارد، ایجاد شود. حس امنیت و شایستگی برای یک انسان فیزیکی، از طریق احساس امنیت ارتباطی فراهم میشود. برای انسان، مواد شیمیایی که بدن در پاسخ به تماس و ارتباط راحت آزاد میشوند، دقیقاً برعکس موادی است است که در پاسخ به ترس و شرم آزاد میشوند. بنابراین هر چه زودتر بتوانیم این واقعیت را در مورد خودمان بپذیریم که اتصال و ارتباط پادزهری برای انسان است، بهتر است. ما یک گونه اجتماعی هستیم که به تماس و لمس شدن نیاز داریم.
متاسفانه تحقیقات زیادی در مورد این موضوع روی انسانها و حیوانات نزدیک به انسان از لحاظ بیولوژی (مثل میمونها) انجام شده است که نیاز به لمس به عنوان یکی از مهمترین نیازهای اولیه انسانی را اثبات میکنند. (من در اینجا از آوردن این تحقیقات به دلیل زیر پا گذاشتن حقوق انسانها و حیوانات به وحشیانهترین حالت ممکن و استفاده از آنها به عنوان لوازم آزمایشگاهی، اجتناب میکنم.)
در دنیای امروز، ما شیفته تکنولوژی هستیم و رفتن به جایی و یافتن افرادی که در واقعیت با یکدیگر در ارتباط هستند، دشوار شده است. در حالیکه رسانههای اجتماعی فرصتهای باورنکردنی را برای یافتن یکدیگر و ارتباط با یکدیگر در سراسر جهان فراهم کردهاند، ما با استفاده نادرست از آنها در واقع روابط واقعی خود را نیز از دست دادهایم.
ارتباطات در فضاهای مجازی را نمیتوان جایگزین اتصال فیزیکی کرد و اهمیت این اتصالات را نمیتوان دست کم گرفت. ما نمی توانیم از طریق صفحه نمایش یا از راه دور، تماس فیزیکی داشته باشیم. ما نیاز به لمس و نزدیکی داریم.
بدیهی است که راههای زیادی وجود دارد که لمس میتواند به آسیب تبدیل شود. اما تا حد زیادی بیشتر دردی که ما با لمس اطرافیان تجربه میکنیم، به دلیل معنای عاطفی است که به لمس اضافه میکنیم. برای افراد دشوار است که دست از معنا بخشیدن به لمس بردارند و بنابراین لمس در دنیای ما به خاطر دلیلهای متفاوتی انجام میشود و نه به خاطر فقط لمس کردن و برآورده کردن این نیاز. در عوض لمس کردن تبدیل به یک ابزار شده است. لمس اغلب به عنوان ابزاری برای باجگیریهای عاطفی استفاده میشود و بنابراین وقتی کسی را لمس میکنید، ممکن است برای او به این معنی باشد که چیزی از او میخواهید.
معنیای که ما به لمس اضافه میکنیم، خلوص لمس را از بین میبرد و این عمل را نسبتاً ناامن میکند!! به عنوان مثال، در فرهنگ آمریکایی، اگر یک مرد در ورزش مرد دیگری را لمس کند، به معنای تشویق است اما اگر خارج از ورزش این کار را انجام دهد، به این معنی است که همجنسگرا است. در فرهنگهای اسکاندیناوی، لمس فردی از جنس مخالف به این معنی است که میخواهید از نظر جنسی با او باشید. در برزیل، حتی اگر غریبه باشید، میتوانید انتظار داشته باشید که همه شما را در آغوش بگیرند و ببوسند.
مساله ناتوان کننده این است که به دلیل پیچیدگی زبان لمس، ما نمیتوانیم این معنا را کنترل کنیم. بسیاری از ما در نهایت بابت این موضوع درد می کشیم و در نهایت از لمس کردن دیگران و لمس شدن محروم میشویم.
انسانها خیلی بیشتر از آنچه تصور میکنند، به تماس نیاز دارند. در واقع، صرفاً از نظر بیولوژیکی، هیچ فردی نمیتواند تمام نیاز لمس شدن را برای فرد دیگری فراهم کند!! یک نوزاد را تصور کنید. وقتی نوزاد به دنیا میآید، هرکسی که با آن نوزاد در تماس باشد، او را نوازش میکند. کودکی که در یک محیط سالم است، میتواند بدود و مادر را در آغوش بگیرد و دقیقه بعد روی پای پدر بنشیند و بعد توسط مادربزرگ به آرامی نوازش شود و دقیقه بعد دست در دست دوستش بدود و شادی کند. در یک دنیای سالم، بزرگسالان نیز میتوانند با یکدیگر در اجتماع اینچنین زندگی کنند. بدیهی است که با این کار جوامع و افراد سالمتری نیز وجود دارند.
وقتی میخواهیم نیاز به لمس را برطرف کنیم، باید از سرکوب این نیاز در درون خود دست برداریم. باید به لمس به عنوان چیزی که فقط برای برآورده کردن این نیاز انجام میدهیم، نگاه کنیم. به عنوان مثال، ما عاشق نوازش سگها یا گربهها برای لذت بردن از خود عمل لمس هستیم. این یک شکل خالص از لمس است زیرا هم لمس کننده و هم لمس شوند را تغذیه میکند. به همین دلیل است که ما احساس امنیت میکنیم که یک حیوان را نوازش کنیم و از نظر جسمی به او محبت کنیم، اما نه یک شخص را.
بدن شما به لمس نیاز دارد. پوست و ماهیچهها و اندامهای شما تشنه لمس شدن هستند و همینطور جنبه روحی و اخساسی شما. نشستن با کسی تا بتوانیم بدن او را در تماس با بدن خود احساس کنیم، گرفتن دست، نوازش، فشردن، تماس پیشانی در برابر پیشانی و بوسیدن همه نمونههایی از تماسهای مغذی برای روح و جسم هستند.
لمس یکی از قویترین اشکال اولیه ارتباط عاطفی است. ما به این ارتباط و پیام احساسی که از طریق لمس منتقل میشود، نیاز داریم. اما ما به خودی خود و جدا از یک ابزار ارتباطی، به لمس به عنوان یک نیاز اولیه انسانی هم نیاز داریم.
به خاطر آگاهی خود، از خودتان بپرسید که چه معنایی را به اشکال مختلف لمس اضافه میکنید. این معنی را از کجا یاد گرفتهاید؟ معنایی که شما به لمس اضافه میکنید با معنایی که دیگران به لمس اضافه میکنند، چه تفاوتی دارد؟ هر زمان که لمس را تجربه میکنید، از خود بپرسید: این لمس از نظر احساسی به چه معناست و من میخواهم به چه معنا باشد؟ این آگاهی باعث میشود که لمس کردن دیگران و دریافت آن ایمن باشد.
هنگامی که در یک رابطه عاطفی هستید، باید در مورد معنای لمس با شریک عاطفی خود ارتباط برقرار کنید، به طوری که تماس با افراد دیگر خارج از رابطه، به گونهای انجام شود که هر دو نفر احساس سیری از لمس داشته باشند و همچنین در رابطه مشترک نیز احساس امنیت کنند، زیرا لمس معمولا سریعتر از هر حس دیگری، حسادت را در روابط برمیانگیزد.
تا زمانی که موجودات فیزیکی هستیم، روزی نخواهد رسید که نیازی به لمس یکدیگر نداشته باشیم. احساس خوب ما به این بستگی دارد که این نیاز را برآورده کنیم. ما باید فرصتهایی را برای تماس پیدا کنیم و سپس باید این تجربیات را وارد زندگی خود کنیم. ما باید بپذیریم که مبارزه با این جنبه از زیست ما بیهوده است. اگر بتوانیم معنایی که به لمس میدهیم را از خود لمس جدا کنیم، دنیایی سالمتر و از نظر عاطفی امنتر برای زندگی ایجاد خواهیم کرد.
دیدگاهتان را بنویسید